این دست نوشته را پدرم برای من در روز تولدم نوشته/روحش شاد/
و الله خیر الحافظین
خداوند متعال ساعت دو و نیم بامداد روز دوشنبه 8/11/1363هزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی مقارن سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها سومین فرزند را به ما عنایت فرمود.خدایش در کنف حمایت و عنایت خود حفظ کند.آمین رب العالمین
چو روزهشتم بهمن رسیده
میان نیم شب..وقت سپیده
حسام الدین بیامد نور دیده
من حسرت دیدار نور میخورم
در مشهدم حسرت کربلای ایران میخورم
آری باید از آقا طلب کنم
قسمتم بشود من هم راهی میشوم
شرمنده ام بخدا خودشان میدانند
هشتمین خیابان هشت در هشت
گر خدا بخواهد همان میشود
/حسام الدین شفیعیان/منتظر/
کاروان رفت
بی امان رفت
پای پیاده رفت
گلبانو پشت پنجره گریه میکرد
کاروان رفت
ازپشت پنجره چشمی خیس
نگاه میکرد به آنها
آه از ته دل
خواست شود که بشود
اتصال برقرار
گلبانو السلام
السلام علیک
یا
علی بن
موسی
الرضا
والسلام
//منتظر//حسام الدین شفیعیان//
در عجبم از این همه آرزو
که موج میزند در فضای آرزو
همه خسته می آیند
آقا
با دل شکسته می آیند آقا
پای پیاده می آیند
آقا
با قلب خسته می آیند آقا
در عجبم
آقا
که گنبد تو را که میبینند
خستگی را خسته میکنند
آقا
//منتظر//حسام الدین شفیعیان/
نیمه های شب
صدای پای خسته
در راهی دور
اشک ها روان
جاده ای به سوی نور
کاروان
و پرچمی بر افراشته
با گام های محکم
به سوی نور
//آدم برفی//ح.ا.ش//