روش اقتصادی حکومت در نگاه علی(ع)
روزی که علی بنا به تقاضا و خواست اکثریت توده های مستضعف حاضر در مدینه خلافت را می پذیرد:و به میثاق خداوندی مبنی بر عدم سکوت عالمان در برابر سیری و ستمبارگی استثمارگران و گرسنگی مظلومان و محرومان جامعه ،جامه ء عمل می پوشاند،خود را در برابر انبوهی از مسائل بخصوص مسائل اقتصادی ناشی از بیست و پنج سال حکومت دیگران می یابد.به تعبیر خودش در شرایطی حکومت را می پذیرد که عدالت همچون ماه شب آخر به محاق می رود.
اما او کسی نیست که وجود چنین شرایط و وضعیتی را که میراث اسلاف اوست دستاویزی و بهانه ای برای گریز از مسئولیتی قرار دهد که بهر حال بنا به خواست اکثریت توده های مستضعف بر دوش اش نهاده شده، و او هم این مسئولیت را پذیرفته است.
پس باید دست به کار شد و با وجود همه ء نارسائی ها، جامعه را در جهت آرمانهای مکتب سوق داد،و پیشتر از همه به حل مسائل اقتصادی آن پرداخت،چه دیگر با روی کار آمدن او،مسئله ء سیاسی جامعه بطور انقلابی حل شده است.اکنون باید به سراغ مسائل اقتصادی که از جمله نیازها و خواستهای اساسی توده های زحمتکش و مستضعف جامعه است رفت.
به این منظور علی دو اقدام انقلابی و مهم را سرلوحه ء برنامه ء حکومت عدل خویش قرار می دهد.و به شدت بر آن تکیه می کند:
نخست:مصادره ء انقلابی اموال غاصبان و استرداد آن به توده های مستضعف جامعه و دیگر: احیاء انقلابی سنت برابری در تقسیم بیت المال آنچنانکه در زمان پیامبر صورت می گرفت.
در رابطه با اقدام نخستین است که علی در اولین روزهای خلافت صریحا" اعلام می کند که:
به خدا قسم آناموال غصب شده را هر کجا بیابم حتما" به مردم برمی گردانم اگر چه بوسیله ء آن ازدواجی صورت گرفته باشد یا کنیزانی خریده شده باشند."
اکنون باید دید این اموالی که علی از آن یاد می کند چه اموالی است و ریشه و علت اصلی جمع آوری آنها، آنهم در لوای حکومت اسلام و در دوران 25 ساله ء فترت از کی و از کجا مایه گرفته است.و میزان این غارتها و غصب ها تا به کجاست که علی آنچنان با شدت و حدت از مصادره ء آنها سخن می گوید.
برای این منظور نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ 25 ساله ء فترت و صرفا" در رابطه با مسائل اقتصادی ضروری می نماید.چه آنچه از تاریخ اسلام بر می آید چیزی جز این نیست که در مدینه پیامبر اساس تقسیم بیت المال بر پایهء مساوات و برابری بوده است.به اضافه زندگی مهاجرین و انصار آنچنان بر مبنای ایثار به یکدیگر گره خورده بود که کسی را سودای انباشتن مال در سر نبود تا چه رسد به غصب و چپاول.
بنابر این آنچه که علی از آن یاد می کند مسائلی است که در زمینه ء اقتصادی در دوران خلفا و عمدتا" عمر و عثمان رخ داده است.
اساسا" می توان به دو جریان "شیعی و "سنی و یا بهتر بگوئیم دو نوع نگرش، در تاریخ اسلام به لحاظ " اقتصادی"، "سیاسی"اعتقادی "نگاه کرد و در این میان، سیر تحول و فراز و نشیب های هر کدام را مورد دقت نظر قرار داد.اما به لحاظ اقتصادی ما در سیر این تحول، در ابتدا با دوگرایش به "چپ و " راست مواجه می شویم.
در آغاز، گرایش به سمت راست که بطور ضعیف از عمر شروع می شود و در عثمان و معاویه به اوج خود می رسد.
و گرایش انقلابی، که در مقابل این گرایش قرار دارد و آن عبارتست از علی و فرزندانش (علویان) و شیعیانش همچون ابوذر و عمار و...
این گرایش در برابر آن جریان، بشدت موضع گرفته و سخت مقاومت می کند.
در زمان عمر مشاهده می شود که او خلاف زمان پیامبر و حتی خلاف زمان ابوبکر، افراد را در اخذ مال ،از بیت المال، ملحوظ می دارد.
آیا او با حسن نیت چنین خطایی را مرتکب شده است؟
آیا او در اجتهادش چنین اشتباهی را انجام داده است؟
و یا مطلب از این حرفها ، بسی عمیق تر است! یعنی برای حفظ موقعیت سیاسی خود، بدین کار دست زده است!
هنگامی که ما به آن بخشش ها ، آنهم به صورت فردی و جزیی بلکه بصورت یک " جریان" نگاه می کنیم، مشاهده می کنیم که این گرایش کاملا" آگاهانه صورت گرفته است.
عمر در ابتدا زمینه ء طبقاتی شدن جامعه را فراهم ساخته و این نابرابری و تبعیض را در محدوده ء کوچکی انجام می دهد، و پس از مدت کوتاهی میوه های جامعه ء اسلامی طبقاتی شده و نظام استضعاف جانشین نظام اسلامی می گردد.
راستی عمر چه کرد؟ عمر به بهانه ء اینکه منزلت و"قدر" و "شأن" افراد با هم یکسان نمی باشد و مجاهدین سابقه دار، با کسانی که پس از آنان و بعد ها اسلام آورده اند،(تازه اسلام آورده ها، جدید الاسلام ها) برابر نخواهند بود.
میان افراد تبعیض روا داشت، و به گفته ء ابویوسف-قاضی القضاهَ عهد هارون-الرشید-در کتاب مشهورش "خراج"بر هر کس بر اساس رنجی که در این راه متحمل شده بود و سابقه و گذشته اش تقسیم مال کرد و به کسانی که در جنگهای صدر اسلام شرکت کرده بودند، مقدار زیادتری سهم قرار داد، تا کسانی که در آن جنگ ها، حضور نداشته اند.".*
عمل عمر، بظاهر مقبول و شایسته بود اما در واقع پایه و اساس تبعیض را در جامعه ء اسلامی بنیان گذاشته بود، صحبت کردن از شأن"و منزلت" و "سوابق" و "شیخوخیت" افراد، آنهم در مکتب اسلام که ملاک را تقوا دانسته، و آنهم نه در حیات دنیوی که در حیات ارزشی و اخروی پاداش افراد را منظور می کند،بسیار از خواست و آرمان مکتب دور بود.
و بدین ترتیب ذره ذره جمع شد و در زمان عثمان آن اختلاف ناچیز اولیه سر به فاصله ای عظیم نهاد.یعنی کار به جایی رسید که عثمان:
اولا" در میان همه ء مردم آن روش را پیاده نکرد و صرفا" در میان نزدیکان و خویشاوندانش معمول داشت.
ثانیا"در شمارشی عظیم بیت المال مسلمین را غارت و چپاول نمود.
صاحب"الغدیر" درباره ء ثروت عثمان پس از مرگش گزارش می دهد که: هزار شتر در بذه از وی بجا ماند و در...وادی القری به ارزش 200هزار دینار طلا".
و مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد1/صفحه ء 433 می نویسد:
"در مدینه ساختمان کرد و...چشمه ها و بستان ها بیاندوخت."
و عبدالله بن عتبه می گوید:
روزی که عثمان کشته شد، اموال وی نزد خزانه دارش به 000/150 دینار طلا و یک میلیون درهم می رسید و بهای املاک او در وادی القری و حنین و دیگر جاها 100هزار دینار طلا بود و گوسفند و شتر فراوان از او برجاماند.
آری این بخشش ها در ابتدا به نام دیگران و برای امر مقدس! صورت می گرفت و پس از آن به سوی جیب شخصی خلیفه سرازیر گردید.
در اینجا بد نیست سیاهه ای از بخشش های خلیفه و گنج هایی را که به برکت او به این و آن تقدیم شده است عینا" از کتاب الغدیر نقل کنیم: اینها بخشش های بیدریغ خلیفه ء مسلمین است به اطرافیان خود:
...............................................................
دینار طلا$......000/500.............نام صاحبان...مروان.......
$.................100000........./..............ابن ابی سرح....
$...........................200000.........../...........طلحه.....
$........................2560000............./..............عبدالرحمن...
$.......................500000........../.....................یعلی بن امیه...
$............................150000........./......................زیدبن ثابت...
$......................100000............./................خود خلیفه (عثمان)..
$........200000........................................./..............خود خلیفه و...*.